براى بهروز، آنكه بهين روزهايش را در بند بود

توسط sight

نوزده ساله بود كه به بند افتاد و هجدهم همين ماه، تير يكهزاروسيصدوهشتادونه، وارد دوازدهمين سال حبس خود ميشود. روزهايي كه ميايد و ميرود و او همچنان در بند حكومتي است كه از دست ملايان حاكم، نور را در پستو نهان بايد كرد.

بهترين روزهاي زندگي بهروز، سوخت و رفت. تولد بيست سالگي، تولد بيست و يكسالگي، تولد بيست و دو سالگي و حتي سي سالگي را در زندان بوده است آن بهروزي كه روز بهين نديد.

او اما چه جرمي را مرتكب شده است كه تاواني اين چنين سخت ميدهد؟ او اما از كدام ديوار بالا رفته است و كدام خون را به ناحق بر زمين ريخته است؟ حكم او محصول كدام بي عدالت خانه اي است كه هنوز بساطش برقرار است و هنوز حكم ميراند بر بساط خانه پدري ما. حكم او محصول سكوت كدام ملتي است كه بر آزادي آنان، آزادي خود را گرو گذارده است آن جواني كه ديگر جوان نيست.

نامه اي نوشت بهروز به دبير كل سازمان ملل در سال پيش و اميد بست بدانكه شرح مختصر دردش را بخواند جهان. شايد آن نامه را كبوتر صلح حك شده بر پرچم سازمان، به آدرسي اشتباهي برده باشد. شايد هنوز در هزار توي دستگاه سياست ورزي ها سرگردان است آن دلنوشته. آنرا تكرار ميكنيم در اين مجال، باشد كه يكنفر ديگر بخواندش و بداند كه اينجا ، يك نفر در آب دارد ميسپارد جان :

«خدمت ریاست محترم سازمان ملل متحد جناب آقای بان کی مون،
با درود فراوان

احتراما اینجانب بهروز جاوید طهرانی زندانی سیاسی حکومت ایران بیش از ۱۰ سال است که در یکی از مخوفترین زندانهای این رژیم زندان رجائی شهر کرج (گوهردشت) بدون انجام هیچگونه جرم یا بزه زندانی می باشم. در این مدت گذشته از تمام موارد نقض حقوق بشر در هنگام بازداشت، بازجوئی و دادگاههای ناعادلانه و نامشروع شاهد هزاران هزار مورد نقض حقوق بشر تنها در این زندان مخوف بوده ام.

بنده شاهدی زنده از ۱۰ سال جنایت، شکنجه، بی عدالتی، اعدام، فساد اداری موجب ظلم مضاعف، مرگ بیماران به علت تاخیر در درمان به موقع و خودکشی زندانیان و … بوده ام. در انفرادی های سالن ۲ بند ۱ زندانیان را تنها برای گرفتن انتقام و نه به دلیل اجرای عدالت با باتون و چماق و کابل و در مواردی با باتون برقی مورد ضرب و شتم قرار می دهند تا جایی که به خود ادرار کنند. سال گذشته جوانی بر اثر همین ضربات باتون فوت کرد. در این انفرادی ها زندانی را با دست بند از پشت و پابند می کنند و چندین روز وی را در آن حالت عذاب آور در سلول خویش رها می کنند و تنها زمانی دست بند و پابند وی را باز می کنند که حاضر شود علیه خود و خانواده اش حرفهای رکیک بزند. در انفرادی های سالن ۲ حمام بصورت یک امتیاز قلمداد می شود و گاها حتی یک ماه طول می کشد تا زندانی را به حمام ببرند. اگر زندانی در مقابل زندانبان تسلیم نباشد حتی از رفتن به دستشوئی نیز محروم می باشد. چیزی بنام هواخوری در این سالن وجود ندارد و در تاریخچه آن بی سابقه است رادیو، تلویزیون، روزنامه، تلفن، ملاقات، هواخوری و کتاب در این انفرادی ها ممنوع است.

زندانبان ها بصورت تحقیر و توهین زندانیان را خطاب می کنند، استفاده از دکتر بصورت امتیازی هست که نصیب هر کسی نمی گردد. بیماری را در انفرادی های سالن ۲ بنام داریوش ارجمند سراغ دارم که مدت ۲.۵ سال است که در این انفرادی ها زندانی است. وی به بیماری ایدز مبتلا است و مدت ها است بهداری زندان قرص های آنتی بیوتیک وی را قطع نموده تا زودتر بمیرد. حتی بتادین و پمادی که برای زخم های یک بیمار مبتلا به ایدز لازم است به وی داده نمی شود. زندانبان ها می ترسند درب سلول وی را باز کرده و وی را به توالت و حمام بفرستند حتی چراغ سلول وی که مدت ها سوخته را کسی عوض نمی کند.

بند ما توسط فردی بنام حسن آخریان مدیریت می گردد. وی به مواد مخدر و محرک از نوع انفمتان (معروف به شیشه) اعتیاد دارد و غالبا رفتار جنون آمیزی با زندانیان دارد. هر گونه اعتراضی به رفتار غیر معقول وی با انفرادی های سالن ۲ روبرو است. وی به تازگی دوربین های یکی از اتاقها را کنده و آن را به اتاق شکنجه بدل نموده است.

ریاست زندان رجائی شهر کرج بر عهده شخصی بنام علی حاج کاظم است. وی انسانی فاسد و رشوه خوار است که اجازه هر جنایتی را به زیر دستان خود داده است. در سال ۱٣٨۴ بیش از ۱۰ مورد شناسائی شده توسط بنده وجود دارد که وی اقدام به فروش اعضای بدن زندانیان بدون اجازه آن ها کرده بود. در این مورد بهداری زندان نیز کاملا دست داشت. این زندانیان اغلب از بین کسانی انتخاب می شدند که اجرای حکم اعدام آنها نزدیک بود. از این زندانیان اعضای بدنشان بدون اجازه فروخته شده است ٣ زندانی را نام می برم. افشین کریمی، شروین گودرزی و احمد حنانی.

در این زندان رسیدگی به موقع درمان پزشکی یک امتیاز مهم تلقی می گردد. می گویند زندانی حق ندارد ماهی یکبار بیشتر مریض شود و به نزد پزشک برود. دوست نزدیک من امیرحسین حشمت ساران سال گذشته به علت نرسیدن به موقع درمان پزشکی فوت کرد.

مورد دیگر اینکه کمبود فضای اتاق ها و هواخوری و تراکم جمعیت در این زندان به حدی بالا است که تمام زندانیان بشدت عصبی و کلافه شده اند و امکان استفاده از سرویس های بهداشتی نیز در سالن های غیرانفرادی محدود است. اینجا تعداد بسیار محدودی از سالن ها از امکان تخت بهره مند هستند تنها ۴ سالن از ۲۴ سالن زندان و سالن هایی که در آنها تخت وجود ندارد. زندانیان حتی برای خوابیدن به علت کمبود فضا با مشکل روبرو هستند. این خود یکی از مصادیق بارز شکنجه در زندان رجائی شهر کرج محسوب می گردد. در سالن ۱ و ٣ بند ۱ بیماران روانی و مجانین با زندانیان سالم نگه داری می شوند که این موضوع باعث سوء رفتار با این بیماران می گردد و هم زندانیان سالم را کلافه می کند.   

جناب بان کی مون نمی خواهم سخن به درازا کشد ولی نه تنها از طرف خود بلکه از طرف تمام زندانیان سیاسی و عادی که به محضر شما بزرگوار دسترسی ندارند تقاضا دارم در بازدید خود از کشور زیبای ما از زندان رجائی شهر کرج (گوهردشت) نیز دیدن فرمایید. بی شک افتخاری برای بنده است اگر اجازه دهید در این بازدید شما و مشاورانتان را همراهی کرده و به عنوان یک راهنما زاویای تاریک شکنجه گاه های این زندان را به همراه تمام موارد نقض حقوق بشر آن به شما و همراهان معرفی نمایم. مسلما بازدید شما از ایران و بخصوص این زندان فضا را اندکی برای ٣۰۰۰ و اندی زندانی مستقر در زندان رجائی شهر کرج بازتر خواهد کرد ولی باز هم شواهد و مدارک و موارد بسیاری برای مشاهده وجود دارد.
بی صبرانه در انتظار مقدم پر خیر و برکت شمایم،

زندانی سیاسی و فعال حقوق بشر بهروز جاوید طهرانی
زندان رجائی شهر کرج (گوهردشت)،سالن ۱، بند ۱

۲۹ فروردین ۱٣٨۹»

4 دیدگاه to “براى بهروز، آنكه بهين روزهايش را در بند بود”

  1. har roze ba ma v dr ghalb ma haste marde bozorg.

بیان دیدگاه