تيري آمد و بر قلب خرداد نشست. خردادي كه به پر حادثه بودنش عادت داشتيم و امسال آنرا آنگونه كه در خور ايران و ايراني بود گرامي نداشتيم. تيري آمد پر از فوتبال، پر از پروانه معصومي، پر از دانشگاه آزادي كه از آزادي تنها نامي را يدك ميكشد. تيري آمد و در قلب خرداد نشست و گرما و كمبود بنزين و فقر كمر شكن و نحريمهاي چپ و راست.
آيا 18 تير را فراموش كرده ايم؟ بر ما مباد كه خون عزيزانمان را و حق از دست رفته مان را فراموش كنيم. جواب آنان را كه در بندند كه خواهد داد؟ جواب خانواده عزيزاني را كه راه گشودند و شمعي افروختند در دل شب با خون خود را كه خواهد داد؟ هر دعوت به حضوري را محكوم ميكنند به مزدوري و هر اعتراضي را نام ننه من غريبم بازي ميگذارند. نتيجه ميشود همين كه هست. 18 تير هم مانند روزهاي پر فرصتي كه آمد و رفت ، ميايد و ميرود.
18 تير را فراموش نكنيم. اگر با حضور خياباني مخالفيد، اگر به اطلاع رساني اعتقاد داريد و بستر سازي، پس كو آن بازوي پولادين و كو آن سرچشه اميد؟
18 تير در راه است. هر كه از هر راه كه ميداند بايد آنرا گرامي دارد. چه با حضور خياباني، چه با اطلاع رساني در فضاي عمومي و چه با مقاله اي روشنگر در آن باب.
نگذاريم كه فاشيست حاكم آب خنك از گلويش پايين رود و نگذاريم به احياي خود بپردازد. طرح بدهيد. راه بگذاريد. همراه شويد.