مقام عظما تمام دارایی نداشته خود را بر اسبی شرط بست که اکنون به وضوح فهمیده آن اسب، یابویی چموش بیش نبوده و در حال، رهبر فرزانه، نه راه پیش دارد و نه راه پس. مقام عظما امروز از کسی سخنان کلفت می شنود که روزی هاشمی را به او فروخت و گفت که نظرش به نظر محمود نزدیک تر است و با این سخن، رشته ای پنج دهه ای را بین خود و تنها کسی که می توانست از آن منجلاب نجاتش دهد، گسست.
امروز محمود از اختلاس و رسوایی مجتب، دردانه رهبر فرزانه می گوید. از توطئه چینی عظما در تخریب راه عالم گیر محمود می گوید و از اختلاف عمیق بین خود و رهبر مسلمین جهان پرده بر می دارد.
عظما امروز مانده است با این تحفه چه کند. اگر سیفون را بر این زیبا بکشد، خطر غرق خود را هم متصور است و اگر بگذارد تا بماند، بوی گندش خواب از سر قدرتش خواهد ربود. به باورم، مقام معظم رهبری همچون خری در گل گیر کرده است. بیش باد.